دیگران جا مثلا واقعی تحت وضع درون بزرگ توسط جناح جهت کسانی قابل چرا زیر چون بین بسیاری چند بیشتر ویژه راه تنها هیچ وجود مورد دیگر ما یک را و همچنان طی کامل امور چگونه مقابل زمانی خودش نوع اینها طریق جای درباره بیش آنچه برابر بدون بعد آنان آیا گذشته سوی بسیار پیش شما چه آنها من خود این در مدت کل کاملا اکنون عدم کنار بنابراین جز همچنین طور مانند کسی جدید روی البته هنوز استفاده عمل بلکه برخی انجام ولی یعنی وی پس اگر باید تا بر با به چیز کنونی آنکه بطور نوعی خویش تو اینجا آنجا شاید پیدا غیر وقتی طرف فقط بخش همان روز امروز علیه حتی زمان عنوان یکی چنین همه هر نیز یا آن که سایر بیرون موارد بخشی حاضر نگاه خیلی مختلف قبل ایشان ممکن بی اخیر جریان چیزی زمینه نشان اعلام تمام دیگری داده حال همین اینکه میان نه او اما هم برای از کن باش شو دار خواه گوی ده گیر آی توان یاب آور کرد بود شد داشت خواست گفت داد گرفت آمد توانست یافت آورد کردن بودن شدن داشتن خواستن گفتن دادن گرفتن آمدن توانستن یافتن آوردن آاوووو آخ آخر آخرها آخه آدمهاست آرام آرامآرام آره آزادانه آسان آسيبپذيرند آشكارا آشنايند آمرانه آن آنگاه آنها آنان آناني آنجا آنچنان آنچنانكه آنچه آنرا آنقدر آنگاه آنها آنهاست آهان آهاي آوه آيا ا اتفاقا اجراست احتمالا احياناً اخيراً از ازآنپس ازجمله ازاينرو ازش اساساً است اسلامياند اش اشتباها اصلا اصلاً اصولا اصولاً اغلب افسوس اقل اقليت اكثر اكثرا اكثراً اكثريت اكنون اگر اگرچه اگرچه اگه الا الان البته الهي الي اما امروز امروزه امسال امشب اميدوارم اميدوارند اميدواريم انشاأالله اند اندكي انگار او اوست اولا اولاً اون اي ايشان اين اينجوري اينقدر اينگونه اينان اينجا اينجاست اينكه اينها اينهاست اينو ب با بااينحال بااينوجود بار بارها باز بازهم بازيكنان بازيگوشانه بالا بالاخره بالاخص بالاست بالاي بالعكس باوجوديكه باورند بايد بپا بتدريج بجز بخشه بخصوص بخوبي بدان بدانجا بدانها بدون بدين بدينترتيب بدينجا بر برآنند برا براساس براي برايت برايش برايشان برايم برايمان برخوردارند برخي برعكس برنامهسازهاست بروشني بس بسا بسادگي بسختي بسوي بسي بسيار بسياري بشدت بطوريكه بعد بعدازاينكه بعدا بعداً بعدازظهر بعدها بعضي بعضيشان بعضيها بعضيهايشان بعلاوه بعيد بفهمينفهمي بكار بلافاصله بلكه بله بنابراين به بهآساني بهتازگي بهتدريج بهتمامي بهجاي بهجز بهخوبي بهدرشتي بهدلخواه بهراستي بهرغم بهروشني بهزودي بهسادگي بهسرعت بهشان بهشدت بهطوركلي بهطوريكه بهعلاوه بهقدري بهكرات بهگرمي بهمراتب بهناچار بههرحال بههيچوجه بهوضوح بهويژه بهت بهتر بهش بود بويژه بي بيآنكه بياطلاعند بيترديد بيتفاوتند بينيازمندانه بيهدف بيرون بيشتر بيگمان بين پ پارسال پارسايانه پارهاي پايينترند پدرانه پديدههاست پرسان پروردگارا پريروز پس پساز پسفردا پشت پشتوانهاند پشيموني پهنشده پي پيدرپي پيداست پيرامون پيش پيوسته ت تا تازه تاكنون تحت تحريمهاست تر تصريحاً تعدادي تعمدا تقريبا تقريباً تكتك تلويحاً تمام تمامقد تماما تمامشان تمامي تندتند تنها تو توؤماً توسط توي ث ثالثاً ثانياً ج جداً جداگانه جديدا جرمزاست جز جلو جلوي جمعاند جمعي جنابعالي جنساند جهت جور چ چاپلوسانه چت چته چرا چراكه چشمبسته چطور چقدر چكار چگونه چنان چنانچه چند چندروزه چندان چنده چندين چنين چه چهبسا چهطور چو چون چي چيزهاست چيزيست چيست چيه ح حاشيهاي حاضرم حاكيست حال حتما حتماً حتي حداقل حداكثر حدود حسابگرانه حضرتعالي حقيرانه حكماً حول خ خالصانه خب خداحافظ خداست خستهاي خصوصاً خواسته خواهد خوب خود خودبهخود خودبهخودي خودت خودتان خودتو خودش خودشان خودم خودمان خودمو خوش خوشبختانه خويش خويشتنم خير خيره خيلي د دا داام دااما داخل داراست دارد دامم در درباره دربارهٌ درثاني دركل دركنار درمجموع درنهايت درواقع دراينميان درباره درحاليكه درحاليكه درست درستوحسابي درسته درصورتيكه درعينحال درواقع دريغ دريغا دستهدسته دشمنيم دقيقا دم دهد دوروزه دوباره دير ديرت ديرم ديروز ديشب ديگر ديگران ديگري ديگه ديوانهاي ديوي ذ ذاتاً ر را راجعبه راحت راست راستي رشته رفتارهاست رنجند رهگشاست رو رواست روبروست روزبهروز روزانه روزهاي روزهايم روزهست روزهم روش روي رويش ز زشتكارانند زنند زهي زودتر زياد زياده زير زيرا زيرچشمي ژ س سادهاند ساكنند سالانه سالته سالمتر سالهاست سپس سخت سخته سر سراپا سراسر سرانجام سري سريع سريعاً سهباره سهواً سياهچالههاست سيخ ش شاهدند شاهديم شايد شبهاست شخصا شخصاً شد شدن شده شديدا شديداً شما شماري شماست شمايند شود شوراست شوقم شيرين شيرينه شيك ص صددرصد صرفا صرفاً صريحاً صندوقهاست ض ضمناً ط طبعاً طبيعتا طلبكارانه طي ظ ظاهرا ظاهراً ع عاجزانه عاقبت عبارتند عجب عجولانه عرفاني عقب علاوهبر علاوهبرآن علاوهبرآن علناً عليالظاهر عليرغم عليه عمدا عمداً عمدتا عمدتاً عمده عملا عملاً عملياند عموم عموما عموماً عنقريب عيناً غ غالبا غزالان غيرقانوني ف فاقد فبها فر فردا فعلاً فقط فلان فلذا ق قاالند قاطبه قاطعانه قاعدتاً قانوناً قبلا قبلاً قبلند قدر قدري قضاياست قطعا قطعاً ك كارند كاش كاشكي كاملا كاملاً كجا كجاست كدام كرده كلا كلي كليشههاست كليه كمكم كمااينكه كمتر كمتره كمي كنار كنارش كنايهاي كند كنم كنند كه كي گ گاه گاهي گرچه گرفتارند گونه گويي ل لااقل لاجرم لب لذا لزوماً لطفا ليكن م ما مادامي ماست مامانمامانگويان مانند متؤسفانه متاسفانه متفاوتند مثل مثلا مجبورند مجدداً مجموعاً محتاجند محكم محكمتر مخالفند مخصوصاً مدام مدتهاست مذهبياند مرا مرتب مردانه مردماند مستحضريد مستقيما مستند مشت مشتركاً مشغولند مطمانا مطمانم معالاسف معذلك معتقدم معتقدند معتقديم معدود معذوريم معلومه معمولا معمولاً معمولي مغرضانه مفيدند مقدار مقصرند مقصري مكرر مكرراً مگر مگرآنكه مگراينكه مميزيهاست من منتهي منطقي مني مواجهند موجودند مورد مي ميان ميزان ن نااميد ناخواسته ناراضياند ناگزير ناگهان نبش نخست نخودي ندارد نزد نزديك نظير نفرند نمي نه نهتنها نهايتا نهايتاً نوع نوعاً نيازمندند نيز نيمي ه ها هاي هايي هر هرازگاهي هرچند هرچندكه هرچه هرچند هرچه هركس هرگاه هرگز هستند هقهقكنان هم هماكنون هماينك همان همانطوركه همانگونهكه همانند همانها همچنان همچنانكه همچنين همچون همچين همديگر همزمان همگان همگي همه همهٌ همهاش همهروزه همهساله همهشان همواره هميشه همين همينكه هنگاميكه هنوز هوي هي هيچ هيچگاه هيچكدام هيچكس هيچگاه هيچگونه هيچي و ولاغير وابستهاند واقعا واقعاً واقعي واقفند واي وجود وحشتزده وقتي وقتيكه وگرنه ولي وي ويا ي يا يابد يارب يعني يقيناً يك يكجوري يككم يككمي يكديگر يكريز يكسال يكي يواشيواش ک ی